
در باره "مهر" فكر مي كردم.
يه جستجودر فرهنگ معين
اين ها حاصلش بود:
1 - آفتاب ، خورشید.
2 - دوستی ، مهربانی .
3 - نام ماه هفتم از سال شمسی
4 - نام روز شانزدهم از ماه مهر که ایرانیان جشن مهرگان را در این روز بر پا می دارند.
خوب 17 مهرماه همه ي ويژگي ها رو در بر داشت.
1 - آفتاب ، خورشید.
اولش اون خورشيد شيطون كه از همون اول صبح شيطنت را شروع كرده بود. اون هم عاشقانه خودش رو وارد جمع ما ها كرده بود.نه لحظه اي مي شد ازش كناره گرفت.نه مي شد باهاش قاطي شد.
نه عشقش را توان از سر به در كرد
نه با خويش توان يك لحظه سر كرد.
خورشيد مطبوع ترين اشعه ي خودش رو در 17 مهر عرضه كرد.
2 - دوستی ، مهربانی .
در باره ي معني دوم ديگه توضيحي لازم نيست . هر چه بود عشق ومهربود.
3 - نام ماه هفتم از سال شمسی
مهر،هفتمين ماه سال است . اين اولين ويژگي آن است(1).
برداشت محصولات رنگارنگ، حاصل تلاش آفتاب و آب و خاك و
انسان.جلوه گري انواع ميوه ها و محصولات كشاورزي.
فصل اغاز مدرسه و شور حال بچه ها براي باهم بودن و آموختن.
(هر چندمدارس و رويه هاي فعلي آموزشي مورد تنفر اغلب بچه هاست)
4 - نام روز شانزدهم از ماه مهر
شانزدهمين روز از ماه مهر ،مهرگان است و واين روز جشن بزرگ و ملي
ايرانيان است.
و 17 مهر نزديكترين روز به "مهرگان"
همه اينها بود و آنچه بيشتر جلوه گربود ونقل مجلس انس، باران مضرابهاي درخشان، چابك و پراحساس كيارش عزيز همراه با آوازجناب عليرضا بود.
مي توان تنها در كنج انزوا روز را در غم و اندوه به سر برد.
مي توان باهم مهربان بود و هر روزمهرگاني داشت .
كدام را مي پسنديد؟
پاورقي
1-عددي معروف و مقدس نزد اقوام مختلف
هفت روز هفته
هفت دور طواف گرد خانه ي خدا
هفت نت موسيقي
هفت دستگاه موسيقي ايراني
هفت شهر عشق
هفت آسمان
هفت آيه اولين سوره قران(سوره حمد)
هفت سين
هفت رنگ
هفت آب
و....
معلومه که بابام هنوز از جو دیروز در نیومده!::D
پاسخحذفحالا این عکسی که گذاشتی کدومش منم؟!
من فکر کنم اونی که داره میخ های ویلا(!)رو می زنه امیرحسینه
اون تپله هم که جوراباشو گم کرده باید شباهنگ باشه!:D
اون پسر سبزه هم محمد تقی!
با این حساب بقیه 25 نفر باید توی چادر باشن!
من از همون اول می دونستم ویلامون 25 نفرست.این آقاهه به اسم 8 نفره به امیرحسین اینا فروخت.واقعا که!:D
دیروز رودخونه هم بود و ما ندیدیم؟
این سوال آخرت مثل سوال های تبلیغاتی بود!(به جان خودم!)
با سلام به همگي دوستان
پاسخحذفواقعا روز جمعه روز بسيار خوبي بود انگار همه دوستان به يك چيز فكر ميكردند به دوستي عشق محبت و خورشيد هم نور ش را بامحبت به همه جا پخش ميكرد به قول سهراب عشق پيدا بود كلمه پيدا بود و صداي طنين مضرابهاي كيارش كه گوش طبيعت را نوازش ميداد
و باد باخودش به همه جامي برد
به اميد دوباره ديدن دوستان
و هفت آسمان و...... هرکس یکی را بگه...
پاسخحذفخیلی بجا وزیبا بود. پس از این به بعد هرسال در همین روز میریم گردش
راستی چرا نظرات نمایش داده نمیشه .شاید هم ایراد از کامپیوتر من باشه
بهر حال که روز بسیار خوبی بود ومطمئن هستم که بهمه خوش گذشته
در ضمن کیارش هم دیشب خبر داد که قبول شده
خوب حالا نظرات را دیدم.مثل همیشه نظرات در سبکهای متفاوت وزیبا. منهم حسودیم شد یک چیزی بگم.
پاسخحذفسهراب گفت تا شقایق هست زندگی باید کرد.
من میگم تا دوستی ومحبت وصفا وعشق است زندگی هم هست. ما خودمان شقایق هستیم .پس تا هستیم زندگی بکنیم
جناب امیر خان لعل
پاسخحذفمدیریت محترم وبلاگ خشک سیم
احتراما به استحضار می رساند: مدتی است افراد تحت امر خود را به امان خدا رها نموده ایدوسری به وبلاگ تحت تصدی خود نمی زنید.از آن جا که مسئولیت کلی مطالب مطروحه به عهده ی جنابعالی است. خواهشمند است دستور فرماییدضمن نظارت مستمربر حیطه ی تحت امر، بر حسن اجرای امورنظارت ورزید.ضمناحسب اطلاع واحد حقوقی یکی از اهالی طرب،
مطربی را به کمال رسانده ، به مقامات والایی دست یافته است.مستدعی است ضمن هماهنگی با واحد حقوقی نامبرده را مجاب فرمایند تا به مناسبت این موفقیت چشمگیر اصول قضایی {ببخشید غذایی) را بجا اورده و همگان را به یک مجلس سور و طرب دعوت نماید.
باتشکر هالو
سلاااااااااااااااااااااااااااااام
پاسخحذفواااااای که چقدر دلم تنگ شده بود برای وبلاگ عزیزمووووووووون!
الان که دارم این نظر رو می نویسم ساعت 10:55 شب هست و من یک ساعت و نیم بیشتر نیست که از مدرسه به خونه رسیدم:D
چه پسر سخت کوشی!
هنوز انرژی جمعه تو تنم جمعه! شدم یه گوله انرژی !
این هالو کیهههههههههه؟ هر کی هست من دوستش دارمممممم! می گن دل به دل راه داره هاااا... امروز می اومدم از مدرسه گفتم دیگه باید به وبلاگ سر بزنم
راستی اون اهل طرب رو هم مجابش می کنم مجلس غذایی رو راه بندازه وگرنه هر چی دید با چشمای خودش دید!
در همین جا وظیفه ی خودم می دونم که از خانم ایازی به خاطر سالاد ماکارونی خوشمزه ای که درست کرده بودن تشکر کنم چون من عاشق سالاد ماکارونی ام و سالاد ماکارونی های خانم ایازی که اینقدر خوشمززست منو روز به روز عاشق تر می کنه!
از آقای روزبهانی هم به خاطر مینی ساندویچ های خوشمزه ای که درست کرده بودن با سس خوشمزه ای که من تا حالا نخورده بودم تشکر می کنم.
از دایی رضا و شاداب و ناهید خانم هم به خاطر سالاد الویه ی خوشگلی که درست کرده بودن واقعا متشکر می باشم! هر چند که به خاطر پر شدن معده و همچنین علاقه ی شدید به تناسب اندام مجالی برای خوردنش نداشتم اما سیمای دلنوازش شوری در دلم انداخت!
از همه و همه و همه و همه به خاطر اینکه اومدن که دور ِ هم باشیم هم ممنوننمممممممممممممم اندازه یه عالمه!
آدم از غذا سیر می شه اما هر چی پیش بچه های گروه باشه اصلا اصلا سیر نمی شه و بازم می خواد ببیندشون!
همه رو دوست دارممممممممم
می خوام وقتی آنلاین می شم از همه ی فعالیت هام بزنم و فقط بچسبم به وبلاگ.
همتون مواظب خودتون باشید.
دوستان والیبال باز ِ بنده هم خودشون رو گرم کنند که دفعه بعدی هیجان بازی رو ببریم بالاتر.