حكيم عمر خيام نيشابوري
چه روز خجسته اي!
"حكمت" بار معنايي وسيعي به همراه دارد . حكيم كسي است كه تمام علوم زمانه خود را در نورديده و مسلط بر فيزيك و متافيزيك زمانه خويش است. به تعداد انگشت شماري از بزرگان فرهنگ و ادب حكيم اطلاق شده. از جمله خيام
خيام انساني فرا زمان و چند وچهي است. مهمترين قله ها را در رياضيات، نجوم، فلسفه و ادب در نورديده.اتفاقا امروز رباعيات خيام را گرفتم .
چند عكس يادگاري نيشابور ازيكي دوستان و چند رباعي از خيام.
از دي كه گذشت هيچ از او ياد نكن
فردا كه نيامده فرياد مكن
بر نامده و گذشته بنياد مكن
حالي خوش باش و عمر بر باد مكن
***
آن قصر كه باچرخ همي زد پهلو
بر درگه آن شهان نهادندي رو
ديديم كه بر گنگره اش فاخته اي
بنشسته همي گفت كه كو؟كوكوكو
***
مي خوردن و گرد نيكوان گرديدن
به آنكه به زرق زاهدي ورزيدن
گر عاشق و مست دوزخي خواهد بود
پس روي بهشت كس نخواهد ديدن
***
گاويست در آسمان و نامش پروين
يك گاو دگر نهفته در زير زمين
چشم خردت باز كن از روي يقين
زير و زبر دو گاو مشتي" خر" بين
باسلام و درود
پاسخحذفروز بزرگداشت و بزرگمرد ایران زمین
راستی چرا امروز را کذاشتند آیا روز تولدش بوده و یا وفات ؟
به نظر من هر روز روز خیام است کسی که بانی این تقویم واقعا اوچگونه حساب کرده که هیچوقت تقویم ما عقب ماندگی نداره هوش ذکاوت بسیار بالائی داشته ذهن ریاضی وار
از آمدنم نبود گردون را سود خواستم این شعر از خیام رابنویسم دیدم این شعر شامل همه میشه به غیراز او
حالا از خودش میپرسم چی برایش بنویسم این شعرش آمد
برشاخ امید اگر بری یافتمی /هم رشته خویش را سری یافتمی/تا چند زتنگنای زندان وجود /ای کاش سوی عدم دری یافتمی/
با سلام خدمت جناب شايگان عزيز
پاسخحذفسپاس و درود بر شما كه همواره گوش بزنگ بوده وياد آوري ميكنيد بزرگداشت بزرگان و نوابغ اي ديار كهن .
و عرض تشكر خومت سركار خانم شايگان كه با ژزف اندشي خود بيان كرديد هر روز روز خيام است
در چهار مقاله ي نظامي عروضي سمرقندي آمده .
ذر سنه ي ست و خمسايه (506 ) به شهر بلخ در كوي برده فروشان در سراي ابواميرسعدجره،خواجه امام عمر خيام و خواجه امام ابواميراسفزاري نزول كرده و من به دان خدمت پيوستم . در ميان مجلس عشرت از حجه الحق عمر شنيدم كه گفت : گور من در موضعيباشد كه هر بهاري شمال بر من گل افشان مي كند.مرا اين سخن مستحيل نمود و دانستم كه چون اويي گزاف نگويد . چون در سنه ي ثلاثين به نيشابور رسيدم چند سال بود آن بزرگ روي در نقاب خاك كشيده بود، و عالم سفلي از او يتيم مانده،و او را بر حق استادي بود. آدينه به زيارت او رفتم و يكي را با خود بردم كه خاك او را نماياند. مرا بر گورستان حيره بيرون آورد و بر دست چپ گشتم. در پايين ديوار باغي خاك او ديدم نهاده و درختان امرود و زرد آلو سر از باغ بيرون كرده و چندان برگ و شكوفه بر سر خاك او ريختهبود كه خاك او در زير گل پنهان شده بود و مرا ياد آمد آن حكايت كه به شهر بلخ از او شنيدم.
از جمله ي رفتگان اين راه داراز
باز آمده اي كو كه خبر گيرم باز
هان ير سر اين دوراهه ي آز و نياز
چيزي نگذاري كه نمي آيي باز
با درود بر همه
پاسخحذفبا اين كه من عيبت داشتم اما ميبينم كه غيبت برخي طولاني تر است مثل اينكه سخت مشغول درس وامتحان هستند.
من چند روزي شيراز بودم البته به جاي همه به ديدار حافظ رفتم. براستي كه خوشا شيراز و.... از آنجا چند عكس براي مديريت فرستادم اما ظاهرا مديريت به خاطر شيريني قبولي كه بايد بدهد سخت در تلاش است كه خلف وعده ننمايد....
بازهم از آقاي شايگان به خاط يادآوري وخانم شايگان به دليل نوشتها وتطابق هاي جالب..(نيمه شب است اصطلاح بهتري پيدا نكردم...) ممنون.... البته آقاي شثرنگ زودتر رسيدند وشعري از خيام را كه بسيار دوست دارم نوشتند...ممنون...فقط به نظرم ..اين شعر را آقاي شاملو با كمي تغيير خواندند.در مصرع دوم از بيت اول....
باز آمده ائي كو كه به ما گويد راز..
ودر مصرع اول از بيت دوم...
هان بر سر اين دوراهه از روي نياز...
البته آقاي شترنگ كه خود استاد هستند... در صورت امكان بفر مائيد كه كدام صحيح است..با تشكر وسپاس.
خوب پس منهم با اجازهيك دوبيتي مينويسم..البته انتخاب سخت است..اما
تا كي غم آن خورم كه دارم يانه
اين عمر به خوشدلي گذارم يا نه
پر كن قدح بادهكه معلومم نيست
كاين دم كه فرو برم،برآرم يا نه
تا
خانم ايازي
پاسخحذفسلام و رسيدن به خير
بچه ها ظاهرا در گير امتحانات هستند.امير حسين مي گويد
جرات ندارم پشت كامپيوتر بنشينم.
چون شروغ كار دستم خودم هست .اما پايان كار در دست خودم نيست.و مدتها بي اختيار پاي كامپيوتر هستم.
پس ترجيح مي دهم اصلا كامپيوتر را روشن نكنم.
خوب اينهم يك روش است.
اميدوارم زماني فرا رسد. كه همگان با يك لگد كامپيوتر و اينترنت را به ته يك چاه پرتاب كنند! و مثل دهها سال قبل كه هيچگونه ابزار ارتباطاتي نبود.به زيارت يكديگر بروند.رو در روي هم بنشينند. به يكديگر نگاه كنند و با هم گفتگو كنند.
سلام بر دوستان گرم وصمیمی من امدم تاوقتی امیر حسین نیست به نیابت ازاو بنویسم دراحوا ل امیر حسین تفعلی به حافظ زدم این امد
پاسخحذفسحرگه رهروی درسرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب انگه شودصاف
که درشیشه برارد اربعینی
این غزل ازان جهت برایم بسیار جالب بود که تا کنکور او دقیقا40روز مانده انشاالله به خانم ایازی سفر خوش گذشته باشه زیارت قبول
با سلام خدمت دوستان
پاسخحذفخانم ايازي رسيدن به خير چند بار خواستم زنگ بزنم بهتون و بگم برامون يك فال حافظ بگيريد ولي خوب نشد از طرفي ميدونستم كه حتما به ياد ماهستيد ديگه مزاحم نشدم سفرخوش گذشت بهترين فصل شيراز رفتيد"ارديبهشت ماه" بوي شكوفه هاي بهار نارنج به آدم يك آرامش خاصي ميده
مدتي تو اداره رباعيات خيام شاملو و شجريان گوش ميدهم واقعا كار جالبي است يك هماهنگي خاصي بين موسيقي و شعر داره پيشنهاد ميكنم اگر سي دي يا نوارش را داريد دوباره گوش كنيد يك نظم ودر عين حال زيبائي خاصي داره
با درود
پاسخحذفسلام بر ناهيد خانم وشايسته خانم وبقيه...
بله شيراز واقعا علي بود هواي دلپذير ... وقتي رسيدم تهران باورم نمي شد كه اينقدر تفاوت بود...اما راستش را بخواهيد جاي همه در حافظيه بسيار بسيار بسيار خالي...ولي نميدونم چرامن كه در هر كاري سراغ حافظ ميروم ..آنجا اصلا جرات فال گرفتن نداشتم.. ولي چقدر خوب ميشود كه يك روز همه با همه آنجا باشيم...
منهم اون كار رباعيات خيام را خيلي دوست دارم وخيلي گوش ميدم واقعا زيباست
سلام اوقات برهمه خوش چندی پیش کتابی می خواندم درباره ی ارتباط بین انسانهاکه به نظر من واقعاامروزگوهری گرانبهاوکمیابست انهم از نوع بی غل وغش ان چکیدهای ازاین کتاب را برای دوستان مینویسم (ایجاد ارتباط یکی ازبزرگترین موهبت های زندگی است گلها میتوانند باهم ارتباط برقرار کنند زیرا شکوفا شده اندمتوانندرایحه خودرابه یکدیگر هدیه کنندهردودرزیر یک افتاب وبا اهنگ یک نسیم میرقصند می توانند باهم سخن بگویند نجوا کنند اما برای دانه ها این ممکن نیست دانه ها کاملا بسته اند بی هیچ روزنه ای چگونه می توانند ارتباط برقرار کنند؟ انسان چون دانه تولد یافته است می تواند به گل فرا روید یا همچنان دانه باقی بماند هر لحظه بااین انتخاب روبرو می شویم هرلحظه برسر دوراهی ها
پاسخحذفبا سلام خدمت همه ي دوستان
پاسخحذفخير مقدم خدمت سركار خانم ايازي و اين سعر حافظ تقديم شما
دمي با غم بسر بردن جهان يك سر نمي ارزد
بمي بفروش دلق ما كر اين بهتر نمي ارزد
بكوي مي فروشانش به جامي بر نمي گيرند
زهي سجاده ي تقوا كه يك ساغر نمي ارزد
سركار خانم ايازي آن رباعي خيام را بنده از كتاب عمر خيام كتابي از انتشارات اسكندري چاپ 1902در لندن
توسط علي راستگو آوردم .
براي امير حسين خوبم آرزوي موفقيت مي كنم و كاش توانايي اين را داشتم بجاش مي نوشتم ولي حضور پر رنگ او را در چهل روز اينده پيش بيني مي كنم .
دوستان همين روزها عازم كوچ ديگري هستم مي دانم بر مي گردم سابان آرامش ماه اتراقگاه پرندگان خسته است
موق تندرست باشيد