
پدر.... زیبا ترین نامی که آرامش را در وجودمان نهادینه می کند...
پدر... بی آلایش ترین نامی که درس سادگی می آموزد...
و پدر قدرتمند ترین نامی که وجودش در خانه احساس امنیت می بخشد....
کسی که با بیماری شبانه مان بی تاب می شد و شب به سحر نرسیده بر دست می گرفتمان و به درمانگاه می بردمان...
کسی که شب تا دیروقت کار می کرد تا بتواند نیازمان را رفع کند...
کسی که با آن همه خستگی کار وقتی به خانه می رسید به سمتش می دویدیم و ما را در آغوش می گرفت و با اینکه خسته بود در بازی کودکانه مان با ما شریک می شد..
کسی که تربیتمان کرد و شیوه ی درست زیستن را به ما آموخت ....
کسی که برایمان لباس ها و کفش های زیبا و رنگارنگ می خرید اما خودش همان لباس ِ ساده ی قدیمی را بر تن می کرد....
و پدر... کسی که روزش هم ساده جشن گرفته خواهد شد....
روز ِ پدر بر همه ی پدران عزیز و بزرگوار مبارک باد....
سلامتی برای تمام پدران مهربان و شادی روح پدرانی که در جمعمان نیستند را از درگاه ایزد منان آرزومندیم...

خیلی عالی، بااحساس و به موقع
پاسخحذفامید که همگی همواره قدر دان مقام والای مادر و پدر باشیم.
الا ای یوسف مصری!! که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر! کجا شد مهر فرزندی؟!
حافظ
به نظر من داستان یوسف یکی یکی اززیبا ترین قصص قران است. برخلاف آنچه به نمایش آمد!بهترین مرجع خود قران و کتب قصص الانبیااست.
یعقوب عاشق یوسف بود.اونتوانست عشق بی حد وحصر خود را به فرزند پنهان کند.
اشکار شدن راز عشق پدری همان و آغاز داستان یوسف همان.
پدرسالها در آتش فراق فرزند سوخت .بالاخره در دوران کهولت و نابینایی مسافتی طولانی را برای دیدار فرزند طی کرد.یوسفِ دیروز و پادشاهِ امروز سواربر اسب به دیدار پدر رفت.
او در مقابل پدراز اسب پیاده نشد.
به اذن خداوند ادامه ی خاندان نبوت از او ساقط شد.
شعر بالا اشاره ای به این نکته دارد.