کل نماهای صفحه

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

نسبیت در زندگی روز مره یا وقتی امیر حسین شب خوابش نمی بَرَد!

نمی دونم چقدر با قانون نسبیت انیشتین آشنا هستید، اما مطمئنم که همه حداقل اسمش رو شنیدید. وقتی که به خور رفته بودیم، شروع کردم به خوندن کتاب "جهان در پوست گردو" نوشته ی "استیفن هاوکینگ". در مورد نسبیت توضیحات جامع و در عین حال قابل فهم برای شخصی با اطلاعات من داده بود. در واقع نسبیت می خواد این رو برسونه که هیچ قانون ثابتی تو دنیا وجود نداره. مثلا حتی چیزی به نام زمان ثابت جهانی هم وجود نداره. یعنی هر کس زمان مشخص ِ خودش رو داره و حتی سرعت تغییر زمان هم برای افراد مختلف متفاوته. یعنی مثلا شاید یک ثانیه ای که برای من می گذره از نظر طولی بیشتر یا کمتر از یک ثانیه ای باشه که بر شخص دیگری گذشته. (اگه داستان برادران دو قلوی انیشتین رو خونده باشید می تونید این مفهوم رو دقیق تر متوجه بشید)

حالا چرا من قانون نسبیت رو توضیح دادم؟

حقیقت امر اینه که من شبهایی که خوابم نمی بره به سقف اتاقم خیره می شم و سعی می کنم مشاهدات پیرامونم رو با آموزه هام مخلوط کنم، تطبیق بدم و یه معجون از آموزه ها و تجربیاتم برای خودم درست کنم. چند شبی هست که نسبیت بدجوری ذهنم رو مشغول کرده و سعی داشتم یه جوری این نسبیت رو تو زندگی روزمره ام وارد کنم. و پس از چند شب و بررسی چند بعد از زندگی روزمره ی خودم و انسان های پیرامونم تونستم قانون نسبیت انیشتین رو به چشم در زندگی روز مره ببینم و با گوشت و خونم لمس کنم.

حقیقتا نسبیت فقط در مفاهیم پیچیده ی فیزیکی ِ فضا زمان نیست. بلکه در زندگی روزمره ی ما آدم ها هم وجود داره. در زندگی ما هیچ مفهوم ثابت و پایه ای تعریف نشده و همه چیز نسبی هست و برای آدم های مختلف متفاوته.
مثلا یک چهره. نمی شه مشخصا گفت که این چهره زیباست یا زشت. زیبایی یا زشتی نسبت به انسان های مختلف و از دیدگاه های مختلف متفاوته. پس می شه گفت زیبایی یه چیز نسبی هست. نه تنها زیبایی بلکه نوع پوشش هم از این قانون مستثنی نیست. یه مثال می زنم. چند وقت پیش که به دفتر خانم ایازی رفتم، با مهتاب بر سر یک پوشش زیبا برای آقایون صحبت کردیم. به نظر مهتاب پیرهن یقه دار ِ مردونه با شلوار رسمی و کفش واکس خورده زیباست. اما دقیقا شاداب نظری مخالف این رو داشت. به نظر شاداب تیپ جین زیبا تر به نظر می رسه! پس دقیقا نمی شه گفت کدوم لباس زیباست یا کدوم لباس زشته و می شه نتیجه گرفت که لباس زیبا یک مفهوم مستقل و ثابت نیست و نسبت به انسان های مختلف ، متغیره!

یا در مورد برداشت انسان های مختلف از یک موضوع واحد. دو سه روز پیش فیلمی گرفتم به نام INCEPTION . این فیلم در مورد عالم رویا ساخته شده بود و سعی داشت راه های نفوذ به رویا از طریق تکنولوژی رو نشون بده. من به چشم خودم دو برداشت کاملا متفاوت از این فیلم رو دیدم. پدرم عقیده داشت که این جور فیلم ها فقط باعث ناهنجاری و مغشوش شدن ذهن می شه و اصلا بهتره که آدم اینطور فیلم ها رو نگاه نکنه. اما عده ی دیگری هم بودن که این فیلم رو یک پل و یک انگیزه برای پیشرفت علم و ساخته شدن ابزار های خواندن رویا، معرفی می کردند و معتقد بودند که اگر کارگردان ها بیشتر به سمت ساخت اینگونه فیلم ها رو بیارن، می تونن تحول عظیمی در علم به وجود بیارن!

خیلی موارد هست که می شه تو زندگی روز مره پیدا کنیم که اثباتی بر قانون نسبیت انیشتین و تعمیمی بر گستره ی قلمرو این قانون هست. فقط باید با دیدی منتقدانه به دور و اطراف نگاه کرد. از نسبیت در زیبایی، سرعت، بلندی و .... گرفته تا نسبیت در فضا-زمان.

در آخر من یه نتیجه هم گرفتم. نتیجه گرفتم که باید در صحبت های روز مره ام تغییرات اساسی ای ایجاد کنم. نباید در مورد پیرامونم نظر یا حکمی کلی بدم.... نتیجه گرفتم که باید برای توصیف یک شیء یا اتفاق حتما عبارت "به نظر من" یا "از دیدگاه من" رو اضافه کنم... باید به جای جمله ی "این فیلم بد است" بگویم "من از این فیلم خوشم نمی آید" یا به جای "این رشته ی دانشگاهی خوب است" بگویم "من این رشته ی دانشگاهی را دوست دارم". یا .....


-----------

پینوشت:
1- نمی دونم چرا این رو نوشتم! یا به دلیل علاقه ی شدید من به فیزیکه که سعی دارم همه چیز رو به فیزیک ربط بدم، یا به خاطر بی خوابی!
2- من فیلم های ترسناک، علمی تخیلی و مغز و اعصاب رو دوست دارم، تیپ رسمی رو هم به تیپ اسپرت و جین ترجیه می دم! فقط تابستونا چون خیلی عرق می کنم مجبور می شم تیشرت بپوشم. وگرنه زمستون شدیدا پایه ی رسمی پوشی هستم!
3- از این به بعد یک روز در ماه من یه برنامه هایی دارم. در راستای تحکیم وحدت جمع دوستانمون!
4- اگر این پست پریشان نامه شد ببخشید. به قول پدربزرگ :"گر به هم برزده بینی سخنم عیب مکن***که مرا محنت ایام به هم بر زده است"





۲ نظر:

  1. امیر حسین مبحث خیلی جالی را مطرح کردی.
    نسبیت بحث مورد علاقه ی من هم هست.
    در دوران دانشگاه دو درس اختیاری انتخاب کردم.(8واحد)
    تقریبا به صورت تصادفی
    این دو تا درس زندگی و نحوه ی تفکر من را دگرگون کرد
    فیزیک جدید( نسبیت )
    هندسه های جدید( نا اقلیدسی)
    این دو تا درس اختیاری که من تقریبا تصادفی و اختیاری انتخاب کردم از مرز خشک درس و مدرسه و امتحان تبدیل شد به فلسفه و حکمت زندگی.
    شاید اینهم از عجایب باشد.
    که دو درس با انتخاب اختیاری تا این حد تاثیر گذار شوند.
    من نمی خواهم به تشریح و تفسیر درسها بپردازم.
    ولی جوهره ی این دو درس این است.
    نسبیت
    همانطور که اشاره کردی
    مطلقی وجود ندارد.
    همه چیز نسبی است
    مکان ، زمان ،دماو....
    خوبی بدی زشتی زیبایی
    زندگی مرگ و...
    انواع و اقسام عقاید و اعتقادات

    همه چیز نسبی است
    در هر پدیده جزیی از حقیقت موجود است
    به قول بزرگمهر
    همه چیزرا همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.
    هیچکس همه چیز را نمی داند

    همه چیز نسبی است.
    پس هیچ جای نگرانی نیست
    هیچ جای خوشحالی نیست
    دارایی عامل خوشبختی نیست
    ناداری عامل بدبختی نیست.
    از هیچ چیزبشدت عصبانی نشوید.
    از هیج جیز بشدت خوشحال نشوید.

    مرادر منزل جانان
    چه جای امن؟
    چون هر دم،
    جرس(زنگ کاروان)فریاد بر می دارد
    که بر بندید محمل ها

    پاسخحذف
  2. نگاه بالنده ای را در برداشت از زندگی فرا می خوانید.

    پاسخحذف