دیروزآخرین روز شهریور بود.همه در تدارک اول مهر و مدرسه ی بچه ها
حوصله ام سر رفته بود با خودم گفتم زنگی به دوستان شاعر بزنم و احوالی از اونا بپرسم
اول زنگی زدم به فردوسی. بعید می دونستم خونه باشه حتما در گیر خرید لوازم التحریر برای خودش و بچه ها بود. گوشی و برداشتم و شماره رو گرفتم زنگ اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم ….
بالاخره تلفن رفت رو پیغام گیر و صدای رسای فردوسی بلند شد.
نباشم من امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست، گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب
پیام خودم را گذاشتم و گوشی را قطع کردم.
****
شماره ی خیام رو گرفتم.آخر شهریور فصل انگورو شراب و رونق کوزه گران است.گفتم حتما برای تهیه شراب به دنبال کوزه است.
حدس درست بود.پس از چند زنگ تلفن رفت رو پیغام گیر وصدای خیام به گوش رسید.
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!
****
تو دفتر تلفن دنبال شماره ی مولانا می گشتم مدتی بود بهش زنگ نزده بودم.بالاخره شماره اش را پیدا کردم . تلفنش هفت شماره ای بود یه عدد به اولش اضافه کردم.
هوای خوب این روزها و جشن مهر گان او را هم رقصان کرده
برای رقص رفته بودخانقاه
تلفن رفت رو پیغام گیر
بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم
*****
زنگ بعدی به حافظ
اونم رفته بود پیک نیک لب جوی رکن آباد
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور !
****
گفتم هر کس خانه نباشد باباطاهر در خانه است. خانه ی بابا رو گرفتم بعد یادم اومد همیشه در این موقع از سال بابادر صحرا به دنبال هیزم برای زمستان است . همدان زمستانهای سختی داشت . حدسم درست بود
صدای بابا از پیغام گیر بگوشم رسید.
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قربون صدایت
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت
****
دیگه کلافه شده بودم فقط شترنگ مونده بود بهش تلفن زدم
با اولین زنگ گوشی رو
برداشت و کلی با هم گپ زدیم.
ایده ی این پست از ناهید بود.
پاسخحذفاز تو سایت ها پیغام گیر تلفنی شاعرها را پیدا کرده بود
مفصل بود منهم قدری مختصرش کردم و مقداری هم بهش اضافه کردم حاصلش پست بالا شد.
با سلام
پاسخحذفدست شما درد نکنه تقریبا مثل یک کلیپ می مونه ولی من شباهتی بین مورچه و آقای شترنگ پیدا نکردم تقریبا شخصیت همه شاعرها را این ÷یغامها داره مثلا" حافظ مغرور- مولوی عاشق همه است - باباطاهر قربون صدقه دوستاش میره - فردوسی هم خیلی با ادب و احترام صحبت میکنه
÷یغامها را اشتباه نوشتم پیغامها
پاسخحذفمیگم این پ تو هرکامپیوتری جاشو عوض میکنه شاید چون یک حرف خاص
البته گفتگوی تلفنی مورچه ها یه استعاره بود
پاسخحذفخودم رو در مقابل عظمت اونهایه مورچه می دیدم
hello, we are not available now. please leave your name and phone number after a bip!
پاسخحذفپیغامگیر ما رو یادت رفت بذاری دایی رضا! (شکلک نیش از بناگوش در رفته!)
امروز، سالروز تولد استاد شجریان هست.
پاسخحذفایشالا کلی سال دیگه باشن و لذت ببریم از محضرشون
با درود برهمه
پاسخحذفاول از زحمات شایسته خانم مجدد تشکر میکنم
با اینکه دیروز آقای شایگان در خصوص این پست شرح داده بودند اما خواندنش خیلی جالب بود
اگر این را به صورت ایمیل برای من بفرستید ممنون میشوم چون آنقدر جالب است که حیفم میاید سایر دوستانم مخوانند.
بله امیر حسین جان اول مهرزتدروز استاد بود که در وبلاگ دل آواز هم پست مخصوص شاداباش برای عرض تبریک از طرف دوستداران صدای او گذاشته شده است
راستی امیر حسین جان.در مورد برنامه پارک که با بچه ها صحبت کردید.من فکر کردم و به نظر من برای رفتن به پارک..مخصوصا پارکهائی مثل چیتگربلحاظ شرایط جامعه ومسائل امنیتی بهتر است که با خانواده ها باشید. البته این نظر من است نظر سایرین ببینیم که چه هست... متوجه که هستی... اگر فقط خودتان بودید جای نگرانی کمتری بود اما اگر شاداب ومهتاب هم باشند .فکر میکنم حداقل پارک چیتگر و پترکهای دور از شهر مناسب نباشند... (البته نظر من است)
پاسخحذفسلااااااااااااااااااااااااااام.
پاسخحذفخانم ایازی من کلی دیروز بهم خوش گذشت. و ممنونم از شما که اومدید. خیلی خیلی خیلی ممنون. امروز فهمیدم که چقدر دیروز خوش می گذشت!
آخه الان همه رفتن مدرسه و سر ِ کار! فقط من و مامانم خونه ایم! D:
خدا کنه یه مناسبت دیگه هم پیش بیاد D:
ما منتظر سومیش هستیم. هیچ جا نمی ریم همینجا هستیم!
*
دایی رضا. من امروز آدرس وبلاگ آقای شترنگ و وبلاگ خودم رو اینجا گذاشتم. تو همون نوار سمت راست وبلاگ یه قسمت اضافه کردم به نام وبلاگ دوستای خوب ِ سایبان!
ببخشید که دیر شد.
سلام مجدد به خانم ایازی.
پاسخحذفدقیقا دیشب بعد از قرار مدار ها به همین فکر افتادم و امروز هم خیلی بهش فکر کردم. به نظر من هم چیتگر زیاد مناسب نباشه. چون اگه وضعیتش مثل سرخ حصار باشه، جوونایی که با خانواده نیستن رو اذیت می کنن.
شاید اگه بخوایم بریم پارک، پارک ِ ملت گزینه ی خوبی باشه. چون من و شاداب یه بار با یه سری از دوستامون که تو کلاس زبان با هم بودیم رفتیم ملت و مشکلی پیش نیومد.
در واقع ما این برنامه رو ریختیم که بیشتر با هم باشیم و در عین حال بزرگترامون رو هم هی این ور اونور نکشونیم که خسته نشن! اما اگه بزرگترا هم بیان که نور علی نور می شه.
در کل شما تجربتون از ماها بیشتره و با اجتماع و تقابل های اجتماعی بیشتر آشنایی دارید. به خاطر همین هر طور که شما بگید و تمایل داشته باشید برای جمعه برنامه می چینم.
خانم ایازی واقعا ممنون که هوای ماها رو دارید... خیلی خیلی ممنون یا به قول خودم یه عالمه مرسی.
با سلام اول از خانم ایازی وکلیه مهمانان متشکرم که افتخار دادنددر خدمتشان باشیم دوم بانظر خانم ایازی موافقم(جانا سخن از زبان ما می گویی) دوم به نظر من گذشته از مسائل جامعه ما(که انهم بسیار مهم است)حضور بزرگتر ها سبب برقراری امنییت روحی وروانی این دونسل خواهد بود مااز شور ونشاط جوانها انرژی میگیریم انها هم از تجربیات ما بهره میبرند
پاسخحذفسلام به همه دوستان
پاسخحذفمن هم از همه بخصوص شايسته كه خيلي زحمت كشيده بود متشكرم از اينكه خيلي شيطوني كردم عذر ميخوام دست خودم نيست توي مهموني نمي تونم سرجام ساكت بشينم جمع بسيار بسيار خوبي بود انشاله كه به اينجا ختم نشه و باز دوباره بتونيم همديگر ببينيم
البته پيشنهاد بچه ها خوب بود به شرطي كه بزرگترها هم باشند من ديروز به شباهنگ گفتم ميتونييد بگذاريم جمعه هاي اول هرماه بريم سرخه حصار و يا هرجائي كه همه موافق باشند توي سرخه حصار بچه ها هم ميتونند كوه برند و هم ميتونند دوچرخه سواري بكنند البته اين مزيت هم داره كه چون همه ما در شرق تهران هستيم كمتر وقتمون را صرف راه بكنيم ولي خوب بازهم هرچي نظر جمع باشه اگر موافقيد دستها بالا
با درود بر همه..
پاسخحذفخوب خدارا شکر که من تنها نموندم.. البته ظاهرا خود بچه ها هم به این نتیجه رسیده بودند..وشاید داشتند بزرگترها را امتحان میکردند.. که ببینند چی میگند.... البته باز به نظر من ( باز دوست دارم نظر دیگران را هم بدانم) اگر مثلا در سال چند مرتبه (حداکتر 3 مرتبه) جای بخصوصی مثل نمایشگاه یا موزه ویا... باشد که مخصوص جوانان باشد در ساعات معیین وفقط چند ساعتی بروند اشکالی ندارد .به شرط آنکه استفاده مثبت بکنند. چون شاید دیگر اونجا بزرگترها یا در تخصصشان نباشد یا وقت نکنند .
اما در کل برای پیک نیک و گردش و..و... با حضور خانواده بهتر است.. البته جمعه ها صبح ما سعادت حضور بودن در خدمتتان را نداریم .....ولی برنامه خوبی است شما برنامه ریزی کنید ما هم اگر شد حتما میائیم
خوب .. واما در ضمن اینکه من هم موافقم که مهمانی بسیار خوبی بود وبا تشکر مجدد.. اما.. ناهید خانم تازه شیطونی شما را کشف کردیم که چقدر باعث گرمی مهمانی ها میشود .مهمانی های گذشته که از دستمان رفت ولی از این به بعد. دیگه از دست نمی دهیم
سلام سلام سلااااام. خوب ِ خوب ِ خوب ِ خوبییید؟
پاسخحذفمن تسلیمم! تسلیم تسلیم + یک پرچم سفید! (شکلک نیش از بناگوش در رفته!)
این نبرد خیلی ناجوانمردانه بود! سپاهیان من همه فرار کردن! من موندم و سپاه بزرگا! من رو تنها گذاشتن! فرمانده ی تنها! مثلا نسل ما نسل تکنولوژی هست! اما انگار نسل پدر مادرامون آنلاین تر و تکنولوژیک تر از ماهان! (از لفظ جنگ و سپاه و اینها فقط به عنوان مزاح استفاده کردم. وگرنه مگه دوست و رفیق و دلسوز و مهربون تر از بزرگترای ما تو دنیا پیدا می شه؟ معلومه که نه!)
اما حالا بریم سراغ بحث جدی! بذارید یه چیزی رو لو بدم! اگه ما خودمون بریم، مدیریتمون هم می افته گردن خودمون! اما اگه با بزرگترامون بریم، مدیریت می افته دست بزرگا! ما میریم دنبال بازی و کیف و شادی! برای همین بهتره که با بزرگا بریم.
اما یه مشکل پیش می آد. و اون هم زمان بندی برنامه هاست. من دو بار در ماه رو پیشنهاد می دم! این 2 بار می تونه به صورت یه هفته در میون باشه!
اما دلیلم برای این پیشنهاد! اول اینکه ماهی یه بار خیلی دیره! تازه شاید تو اون روز مشکلی برای کسی پیش بیاد و نتونه بیاد. اون موقع "دو مـــــــــــــاه" نمی تونیم ببینیمش!
بعدش اینکه شاید هر هفته هم برای خانواده ها (بزرگترا) سخت باشه.
کی با من موافقه؟
در مورد ساعتش هم عصر جمعه به نظر بهتر می آد. چون اگه صبح باشه خانم ایازی و کیارش نمی تونن بیان.