کل نماهای صفحه

۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

باران





































































باران

باصدهزار تجربه دهقانِ پير گفت:

پژمردگان سربه گريبان خويش را

كز تشنگي به قبله كشيدند پاي خويش

اينك بشارتي است

از آفتاب پير

در مرز روشنايي وتاريكي

در حد فاصل نوميدي و اميد

اينك بشارتي است

آنگاه اشاره جانب خورشيد كرد و گفت:

خون موج مي زند

در ساحل معلق درياي آسمان

طولي نمي كشد همه سيراب مي شويم.


۱ نظر:

  1. نمي دونم چرا فكر مي كردم اين پست را قبلا هم گذاشتم.
    بهر حال حالا كه همه چشم به راه بارون هستيم.
    گفتم شايد اين پست مناسب باشه.
    و اينكه چطوري يه شعر ساخنه ميشه و بارها و بارها مرور مي شه .(به شماره گذاري ابيات دقت كنبد)
    ***
    شعر اشاره داره به كشاورزان خطه ي كوير
    اونا اعتقاد دارن اگه صبح هنگام طلوع هوا سرخ رنگ باشه حتما بارون مي باره

    پاسخحذف