در ترديد بودم مطالب را اينجا نقل كنم يا نه؟
چون قرار نبود اين وبلاگ كپي از مطالب ساير سايت ها باشد.
اما شايد دسترسي به مطالب ساير سايت ها براي همه ميسر نباشد.
بنابرمن اجازه مي خواهم بعضي از مطالبي كه احساس مي كنم مناسب هست بياورم.
شايد اينطوري وبلاگ هم فعالتر شود.
***
|
عزليات شمس تبريز به بازار كتاب عرضه شده است: با گزينش و انتخاب شفيعي كدكني
پس از 15 سال انتظار اهل فرهنگ، گزينش و انتخاب دكتر محمد رضا شفيعي كدكني از كتاب ديوان شمس تبريزي مولانا جلال الدين به بازار كتاب عرضه شده است
استاد محمدرضا شفيعي كدكني اين ويژگي را دارد كه در تصحيح متون به درجهاي از تخصص رسيده است كه بايد ازآن به عنوان اجتهاد در برابر نص ياد كرد.
مرتبهاي كه محقق به دليل گستره و پهنايي كه در كسب اطلاعات و آگاهيها در يك موضوع به دست آورده است، سخنش حجت و يقيني براي ديگران ميآورد كه كمتر كسي را ياراي رسيدن به چنين مرتبهاي در حوزه ادبيات است.
دكتر شفيعي كدكني با آگاهي گستردهاي كه در تمامي زمينههاي فرهنگ نو و كهن ايران دارد و با ذوق شاعرانهاي در استاندارهاي بالا، نشان داد جاي خالي استاد بزرگ و نامدارش، بديع الزمان فروزانفر را به حق پر كرده و البته كه در برخي خصوصيات حتي از وي بركشانيده شده و بالاتر رفته است. چرا كه استادش فروزانفر اندكي هم با سياستمردان دوره خود حشر ونشري داشت ،اما شفيعي را با سياست و دولت و حكومت كاري نيست. نگاهي به كارنامه استاد شفيعي كدكني در همين چند سال اخير نشان ميدهد وي يك تنه به اندازه چند نهاد پرطمطراق و بودجه خوار، در زمينه احياي متون پايه و اساسي كار كرده و كتاب انتشار داده است.
تازهترين كار استاد شفيعي كدكني كه پس از 35 سال كار تحقيقي و چندين سال كار فشرده دو ناشر، به بازار كتاب عرضه شد ديوان«غزليات شمس تبريز»مولانا جلالالدين بلخي با مقدمه، گزينش و تفسير ايشان است كه در دو جلد و بيش از 1600 صفحه از سوي انتشارات سخن به بازار كتاب راه يافت.
اهل فرهنگ سالها منتظر اين كتاب بودند، به خصوص كه ابتدا قرار بود، ناشري گزيده كار و به قولآقاي شفيعيبا وسواس جمالشناسانه اين اثر را انتشار دهد ، اما از قرار محمد زهرايي كه به زودي كتابي مهم را از آقاي شفيعي منتشر خواهد كرد، در نهايت نتوانست ايشان را راضي به صبوري و شكيبايي بيش از اين كند و در نهايت كتاب به انتشارات سخن و اصغر علمي رسيد و بعد از سه سال كار انتشارات سخن روي اين اثر ، كتاب در هئيت كنوني به بازار كتاب عرضه شده است.
در اين دو جلد 1075 غزل و 256 رباعي از ديوان شمس تبريز، گزينش و تفسير شده است.
150 صفحه ابتدايي كتاب به مقدمه آقاي شفيعي كدكني اختصاص دارد كه همانند تمامي مقدمههايي كه بر تصحيح آثار گذشتگان زده است، حاوي اطلاعاتي كاربردي و خواندني درباره شخصيت مولانا، زندگي و زمانهاش و تاثيرگذاران بر وي و عوالم روحي و بدعتها و بدايعش، و شيوه تصحيح غزلها و رباعيهاست. اين مقدمهها اين ويژگي را دارد كه خواننده را در فضاي فكري شاعري چون مولانا قرار ميدهد و به وي يادآور ميشود مولانا كه بود؟ از كجا برخاست؟ در چه بستر علمي و فرهنگي رشد كرد؟ و همعصران وي چه كساني بودند؟ و وي چگونه در ميان عصر غولهاي فرهنگ ايراني ، همانند نصير الدين طوسي، ابن عربي، سعدي، عطار ، صدرالدين قونوي و .... خود را بركشانيد؟ و به چنان درجهاي از شهرت و اعتبار رسيد كه همه آنها در پرتو درخشش خيره كننده وي قرار گرفتند و به حاشيه رفتند. خواننده در مسير خواندن اين مقدمه به داوريهاي دقيق و مستند استاد هم وقوف مييابد كه از دل انواع منابع و متون كهن، به صحت و سقم برخي از خرافهپردازيها درباره مولوي و شمس و شاگردانش، اشاره و سپس برآنها نقد ميزند.
اين گونه داوريها البته آسان به دست نيامده است و از كاري فشرده و تمام وقت و ذهني نقاد و وقاد حكايت ميكند. مختصر و چكيده بودن اين مقدمه كه به شكلي موجز عمده موضوعات مرتبط با مولانا و ديوان شمس را به لحاظ تاريخي و محتوايي در پيش چشم خواننده قرار ميدهد از ديگر مزاياي نوشتههاي استاد شفيعي كدكني است. كاري كه خود در برخي از مقدمههايش به آن اشاره كرده و گفته است كه هدفش «برفانباركردن اطلاعات» نيست ، چرا كه در غير اين صورت ميتوانست ده برابر اين حجم را درباره مولانا يا ديگر بزرگان بنويسد.
مقدمه دكتر شفيعي از چند بخش تشكيل شده است.
اكنون اما، كتاب انتشار يافته است و صورت و محتواي آن نشان ميدهد، بعد از كاري كه استاد بديع الزمان فروزانفر از سال 1336 تا 1347 در دهجلد انتشار داده بود، اين اثر جديترين تلاش بر اثر سترگ مولانا است كه هم اكنون آوازهاي جهاني يافتهاست.
خوبي اين كار در اين است كه اگر تا پيش از اين و به گواهي بزرگاني چون عبدالباقي گولپينارلي تصحيح دكتر فروزانفر از ديوان كبير بهترين تصحيح موجود در جهان دانسته شد، اكنون هم اين منزلت و قرب به پارسيزبانان و ايران رسيده است.
شفيعي كدكني در اين دوجلد، سعيكرده است، فهم غزليات و رباعيات شمس براي خواننده امروزي را آسان كند. شيوه وي در اين كار همانند آثار گذشتهاي كه تصحيح كرده و شرح داده است، حل تمامي معضلات و مشكلات متن براي خواننده است، به نحوي كه خواننده در كنار خواندن هر غزل با دريايي از اطلاعات لغوي، نحوي، عرفاني، حديث و رجال، جغرافيايي و تاريخي روبرو ميشود كه تا پيش از اين و در كتابهاي مشابه مواجه نشده بود.
[2000هزار صفحه مقدمه و تعليقات شفيعي كدكني بر آثارعطار]
شفيعي البته پيش از اين هم گزيدهاي از ديوان كبير شمس را در سال 1352 با همين اسلوب و شيوه انتشار داده بود كه در تمامي اين سالها با اقبال علاقهمندان شمس ومولوي روبرو و بيش از 40 بار تجديد چاپ شد.
كتاب حاضر اما به تعبيري صورت گسترش يافته آن اثر است با اين تفاوت كه به گفته آقاي شفيعي كدكني در مقدمه كتاب«در حقيقت كتاب مستقل ديگري است كه تمام ظرايف كتاب پيشين را دارد و بسياري مزيتها برآن افزوده شده است: نخستآنكه حجم غزلهاي مولانا درآن تقريبا سه برابر شده است و درخشانترين رباعيهاي ديوان شمس را نيز به همراه خود دارد. ديگر اين كه دامنه مقدمه و تعليقات به گونه چشم گيري چندين برابر گسترش يافتهاست»
شفيعي چنان كه خود گفته است،اگر در تدوين كتاب نخست چند ماهي وقت صرف كرده بود، براي اين كتاب حدود 35 سال از عمر خويش را به تفاريق هزينه كرده و در هر گوشه ادب و فرهنگ ايراني و اسلامي، اگر نكتهاي ديده كه ميتوانسته است در فهم سخن مولانا ياري دهنده خواننده باشد، آن را در تفسير و شرح غزلها و رباعيهاآورد و اين را ميتوان از مقايسه چند تعليقه با تعليقه كتاب نخست به راحتي دريافت كه چه ميزان به كيفيت كار افزوده شده است.
كار آقاي شفيعي كدكني در اين اثر به گزينش و شرح لغات منحصر نشده است،بلكه وي در برخي موارد به تصحيح متن هم پرداخته كه با متن استادش ، فروزانفر تفاوتهاي اساسي يافته است و دلايل اين تفاوتها را هم در تعليقه هر غزل و نيز در مقدمههاي عالمانه توضيح داده و و حتي در بخشي از مقدمه نوشته است« ما نمي خواهيم در ساختار آن كتاب( تصحيح استاد فروزانفر) به تشكيك بپردازيم. اگر قرار شود چنين نقدي عملا بر آن چاپ وارد شود، شايد 25 درصد غزلها حذف شود، زيرا به دلايل سبك شناسي و قراين نسخه شناسانه، اين امر اجمالا مسلم است» اما از قرار ارادت بيش از اندازه وي به استادش سبب شده است حتي برخي از غزلهايي كه سروده مولانا نيست هم درمتن آورده شود.
شفيعي خود در پاسخ به اين پرسش كه «وقتي شعري مسلما سروده شخص ديگري است چرا بايد درين كتاب بيايد؟» توضيح ميدهد«آنچه بين الدَِِفتين چاپ استاد فروزانفر بوده است، در تعريف ما ديوان كبير مولاناست و ما نميخواهيم در ساختار آن كتاب به تشكيك بپردازيم» اگر چه به نظر ميرسد همين نكته آورده شده از سوي آقاي شفيعي كه 25 درصد غزلهاي منتشره در تصحيح استاد فروزانفر، از آن مولانا نيست، خود تشكيكي ساختاري ،اما بسيار محققانه و محترمانه، شاگردي نامدار از استادش به شمار آيد.
از نظر دكتر شفيعي كدكني« با اينكه ديوان كبير چاپ استادبديعالزمان فروزانفر بر دست بزرگترين مولوي شناس قرون و اعصار فراهم آمده است، ولي هنوز هم خالي از اشكالها و نقصهايي نيست. اجمالا ميتوان گفت كه درين ديوان هنوز حجم قابل ملاحظهاي از شعر ديگران وجود دارد كه كار را بر هر پژوهندهاي دشوار ميكند» اما ايراد روشي كه شاگرد نامدار بر استاد فرهيختهاش ميگيرد اين است كه« استاد فروزانفر به جاي اتكا بر اقدم نسخهها، بيشترين بهره را از نسخهاي برده اس كه قريب يك قرن بعد از وفات مولانا كتابت شده بوده است و از آنجا كه نسخهاي«جامع» و «خوش خط» بوده است، همان را اساس كار خود قرار داده است؛ در صورتي كه قواعد جهاني تصحيح متن، در اين گونه موارد، چنين ايجاب ميكند كه از نسخههاي كهنتري كه حجم كمتري دارند، به عنوان پايه و اساس كار استفاده شود. به همين دليل در كنار شعرهاي دخيلي كه از ديگران در چاپ استاد فروزانفر وارد شده است،در آنچه عين گفتار مولانا بوده نيز ضبطها در مواردي اصيل و درست نمينمايد.
در انتشار فهرست غزلها چند ابتكار از سوي ناشر و آقاي شفيعي به كار رفته كه قابل اعتنا و اشاره است. اگر چه به نظر ميرسيد اگر فهرستها به انتهاي كتاب انتقال مييافت، بهتر بود، چرا كه خواننده شعرفارسي بنا بر يك سنت مالوف ،عادت كرده است، فهرست غزليات ديوانها را در انتهاي كتاب جست و جو كند.
نكته مهم در چينش فهرست اشعار ،همانا توجه به سنتي است كه در خاندان مولانا ونظام خانقاهي مولويه جاري بوده است و آقاي شفيعي در اين كتاب هم آن را مرعي داشته است. به اين معنا كه ديوان مولانا را به ترتيب عروضي تدوين ميكردهاند، مثلا تمام غزلهايي را كه در بحر را هزج يا رمل يا سريع بوده است، به ترتيب پشت سر هم قرار ميدادهاند و تا آخر و آنگاه در داخل هر بحري، غزلها را به نظام الفبايي تدوين ميكردهاند تا وقتي كه در مجلس سماع بخواهند غزلي را قوّالي كنند به راحتي به آن دسترسي داشته باشند. در اين كتاب اين كار صورت گرفته است ضمن آنكه خواننده براي هر غزل سه فهرست دارد. ابتدا فهرست مطلع غزلها به ترتيب حروف اول مثل غزل« آب حيات عشق را در رگ ما روانه كن» سپس مطلع غزلها به ترتيب قافيه و رديف مثل«اي خواجه نميبيني اين روز قيامت را؟» آمده است. پيدا كردن غزلها هم بر اساس شماره غزل است و در جلوي هر يك از فهرستهاي سه گانه، شماره غزلها آمده كه به راحتي قابل دسترسي است.
گزينش از ميان برخي غزلهاي طولاني ديوان كبير كه گاه تا 50 و 60 و حتي 90 بيت ميرسد ، ديگر مزيت اين كتاب است. شفيعي با اشاره به دليل اين گزينش كه خود آن را نوعي جسارت و حتي فضولي ناميده، نوشته است«من با در نظر گرفتن معيارهايي، گاه از ميان حدود 40 بيت ده تا دوازده بيت را برگزيدهام» و البته منتقدان اين نوع گزينش را اين گونه خطاب قرار داده است« ...كساني كه اين كار را نپسندند، ديوان كبير را كسي از ايشان نگرفته است و ميتوانند بدان كتاب مراجعه كنند»
وي دليل اين كار را هم توضيح داده است:« همگان، هر قدر شيفته مولانا و عوالم روحي او باشند، در همه احوال آمادگي التذاذ از آن غزلها را ندارند، چرا كه در ديوان كبير غزلهايي هست كه گاه حوصله خواننده را به سر ميآورد، اما در اين كتاب هر نوع سليقهاي كه داشته باشيد وهر صفحه كتاب را كه بازكنيد، محال است با شعري برخورد كنيد كه شما را مجذوب نكند»
شيوه تفسير شفيعي در اين اثر فيلولوژيك و تاريخي است، همان شيوهاي كه استادش(فروزانفر) در شرح مثنوي اختيار كرد. به تعبير دقيقتر، وي تمام همت خويش را صرف كرده تا خواننده را در جغرافيا و حال و هواي فرهنگي شعر مولانا و فضاي معرفتي عصر او قرار دهد و نشان دهد مولانا و معاصران او از يك كلمه يا اصطلاح چه فهمي داشتهاند.
شفيعي در مقدمه كتابش ضمن تشريح شيوه تفسيرش از ديوان شمس تعريضي تند زده است به پژوهشهاي دانشگاهي درباره ادبيات كهن وآنها را شارحاني خوانده كه سنگ خود را در ترازو مينهند و از گزافه هزينه ميكنند:«به تعداد لحظههاي بيشمار خوانندگان اين غزلها، ما مي توانيم معنيهايي براي هر مصرع فرض كنيم، يعني بينهايت. نه تنها براي اين غزلها، كه براي «اتل متل توتوله/گاو حسن چه جوره» نيز ميتوانيم، با پارادايمهاي ابن عربي و هگل و ماركس و افلاطون، تا بينهايت معني بتراشيم»
بعد از انتشار مجموعه آثار منثور شيخ فريد الدين عطار نيشابوري توسط شفيعي كدكني ،انتشار كتاب «غزليات شمس تبريز» يك اتقاق بركت خيز در عرصه كتاب ايران است، به خصوص كه مولانا و ديوان كبيرش در اين سالها اقبالي جهاني يافتهاند و اين كتاب ميتواند وزن واعتبار اين « آتش افروخته در بيشه انديشهها» را بيش از گذشته بيفزايد و نشان دهد، اگر چه جهانيان مولوي را به نام رومي و اهل تركيه بيشتر ميشناسند، اما آنانكه از اين آبشخور عظيم مدام ارتزاق كرده و در عمق اين اقيانوس معرفت مدام غواصي ميكنند، مردماني از ديار خود اويند. ديار ايران و خراسان بزرگ كه پدر مولانا و فرزند 14 سالهاش به جهت نداشتن امنيت رواني از هجوم قوم تاتار مجبور به كوچ به ديار عثماني و ترك شدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر