کل نماهای صفحه

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

ششمين ماهگرد



۸ نظر:

  1. سلام سلام سلام سلاااااام

    من بعد از یه غیبت یه هفته ای اومدمممم....

    اول اینکه کتاب گزیده ی غزلیات شمس رو حتما بخونید (همونی که دایی رضا زحمت معرفیش رو در پست قبل کشیدند) من به خاطر کنکورم خیلی کم می رسم که مطالعه ی خارج از درس داشته باشم. اما واقعا عاشق زمانی هستم که بتونم این کتاب استاد شفیعی کدکنی رو بخونم.

    دوم اینکهههههههههههه دوباره که همه رفتن!
    بیاید دیگهههههه! قهر نکنید. هر کی هم حساب بخواد که مطلب بنویسه به خودم بگه تا براش دعوت نامه بفرستم:D

    بیاید بچه ها! ما می توانیم!

    ششمین ماهگرد این وبلاگ هم مبارک باشه. ایشالا شش ماه دیگه سالگرد ِ مفصل می گیریم. شاد باشید دوستان.

    منتظر همتون تو وبلاگ هستیم.

    پاسخحذف
  2. با سلام به تمامی دوستان
    این عکس ماهگرد مرا به یاد داستان زندگی خیام انداخت
    او به صور فلکی خیلی علاقه داشت او در کودکی بر روی زمین با استفاده ازمشعل شکل صور فلکی ایجاد میکرده و چه کار بزرگی انجام داد درست کردن تقویم جلالی که بعد از هزاران سال سال نو با آغاز بهار شروع میشه
    واقعا کارهای بزرگی انجام داده اند
    من یک پیشنهاد دارم بیاید همه باهم کتاب شفیعی کدکنی شروع کنیم به خوندن و وبلاگ جائی باشه برای بحث کردن راجع به کتاب اینطوری هم مجبور میشیم کتاب رابخونیم و هم در همه لحظات باهم هستیم مثلا برای شروع قسمتی از مقدمه را شروع کنیم و زمان مشخصی را برای شروع بحث میگذاریم. نظر شما چیه؟

    پاسخحذف
  3. نظام قديم اموزشي (البته مربوط به سالها قبل) شامل دو دوره ي تحصيلي بود.دوره ي شش ساله دبستان.و دوره شش ساله متوسطه(دبيرستان).
    دوره متوسطه شامل رشته هاي ادبي،طبيعي،رياضي و خانه داري و...
    فكر مي كنم سال پنجم متوسطه رشته رياضي درسي داشتندبه نام "هيئت".
    اين هيئت همان نجوم و ستاره شناسي بود.و كتابي هم به اين امر اختصاص داشت.
    آن موقع من دانش اموز دبستاني بودم ودوست داشتم از محتويات اين كتاب مطلع شوم.

    ***
    در خور بدنيا امده بودم و آسمان شب هاي كوير را ديده بودم وبخصوص در آن ايام كه روشنايي برق وجود نداشت وشب ها همراه با تاريكي مطلق بود. تابستان روي پشت بام تا نيمه هاي شب نظاره گر ماه و ستاره هاو كهكشان راه شيري و درخشش پي در پي شهاب سنگ ها بودم و انواع و اقسام داستانها و حكايات جور واجور را در باره انان مي شنيدم.
    وبخشي زيادي از افكارم پيرامون اين مسايل دور مي زد.
    وقتي شهاب سنگي در آسمان مي درخشيد و خاموش مي شد مي گفتندستاره ي شخصي سوخت و او بزودي از دنيا خواهد رفت.به اعتقاد آنهاهر كس ستاره اي در آسمان داشت.
    يا مي گفتند با انگشت به ستاره ها اشاره نكن.شگون ندارد.

    آسمان هر شب با شب ديگر متفاوت بود.اسمان هر فصل از سال رنگ اميزي خاص خود را داشت و چيد مان ستاره ها در هر فصل گوناگون بود.حركت ماه در شبهاي مهتاب كاملا محسوس بود. سر شب ماه در يك كرانه و سحر گاه در ديگر كرانه بود. مسابقه قدرت بينايي بود كم سو ترين ستاره را كي مي توانست ببيند؟
    راستي توي ستاره ها چه خبر بود. تو سياره ها چي؟
    ادمهاي اونا چه شكلي بودند و چكار مي كردند؟

    ***

    موضوع برمي گرده به بيش ازچهل سال قبل .
    فرود انسان به كره ماه.
    الان مي گن اين موضوع صرفا يه خالي بندي بوده.
    حاصل جنگ سرد بين دو ابر قدرت.
    من نمي دونم اين حرف راسته يا دروغ.
    ولي به خاطر مي ارم تصوير اون شب رو كه اهالي ساده دل خور اومده بودن رو پشت بومهاتا شاهد فرودآمدن آرمسترانگ بر ماه باشند!!

    ***
    با توجه به اهميت اين مسايل در زندگي من خيلي دور از دهن نبود كتابي هم باموضوع نجوم در بين كتابهاي درسي موجود باشد.

    ***
    فضاي دود آلود و پر ترافيك شهر ها ومشغله هاي گوناگون آدم ماشيني واز همه مهتر دسترسي به برق، آسمان پر ستاره را حتي ازشهرهاي كويري هم گرفته است.

    قدما به تاثير فوق العاده اجرام اسماني بر زندگاني ادميان اعتقاد داشتند.
    ونجوم يكي از شاخه هاي مهم علمي ما محسوب مي شد .
    خيام و فارابي و ابن سينا ورازي و... همه دستي بر نجوم داشتند.

    ***
    دانشمندان يونان در تقسيماتي رياضيات را مشتمل بر 4 بخش مي دانستند.
    حساب ، هندسه، موسيقي و نجوم
    (گام هفت نتي موسيقي از ابداعات فيثاغورث رياضي دان بزرگ يوناني است).
    در نظام جديد اموزشي مانجوم جايي ندارد.
    اين مو ضوع كاملا طبيعي است .
    چون آسمان از زندگي ما حذف شده است.
    انسان زميني را با آسمان كاري نيست!.
    با اين ديدگاه قابل توجيه است كه از رياضيات هم حساب و هندسه باقي بماند.
    حساب براي نگهداشت دو دوتا چهار تاي انسان زميني و نگهداري حساب اموالش و هندسه هم براي gpsو gprsو معماري وساختمان.
    انسان زميني خواسته خودش را دارد.
    و انسان آسماني هم خواسته هاي خودش را داشت.
    اما با
    پيشنهاد
    من موافقم.
    با يه غزل از مولانا
    شروع مي كنم.

    پاسخحذف
  4. بيا تا قدر يکديگر بدانيم
    که تا نا گه ز يک ديگر نمانيم

    چو مومن آينه ي مومن يقين شد
    چرا با آينه ما رو گرانيم؟(1)

    کريمان جان فدای دوست کردند
    سگي بگذار، ما هم مردمانيم

    غرض ها تيره دارد دوستي را
    غرض ها را چرا از دل نرانيم

    گهي خوش دل شوي ازمن که ميرم
    چرا مرده پرست و خصم جانيم

    چو بعد مرگ خواهي آشتي کرد
    همه عمر از غمت در امتحانيم

    کنون پندار مرُدم ، آشتي کن
    که در تسليم ، ما چون مردگانيم

    چو بر گورم بخواهي بوسه دادن
    رخم را بوسه ده که اکنون همانيم

    خمش کن مرده وار،اي دل ،ازيرا
    به هستي متهم ما زين زبانيم

    ****

    خوب اين هم يه غزل از مولانا
    تقريبا منظور مولانا تو اين غزل صريح و روشن بيان شده. من هنوز به توضيحات شفيعي مراجعه نكردم.
    ولي فكر مي كنم بيت پايين به اين حديث اشاره دارد.
    چو مومن آينه ي مومن يقين شد
    چرا با آينه ما رو گرانيم؟(1)
    المومن مرات المومن
    هر مومن آيينه مومن ديگر است.
    همانطور كه ايينه همه خوبي ها و انتقادات را به ما مي گويد.
    ما هم براي دوستمان بايد همين گونه باشيم.
    ما ايينه او هستيم و او ايينه ما.
    ايينه همه چيز را بي كم و كاست به ما مي گويد.(هم خوبي ها و هم انتقادات را)
    ايينه همه چيز را صريحا به ما مي گويد.( بدون رودر بايستي)
    ايينه همه چيز زا روبرو به ما مي گويد (نه پشت سر)
    دوست دارم که دوست عیب مرا همچون آینه روبرو گوید نه چون شانه باهزارزبان پشت سررفته مو به مو گوید.

    خوب حالا آيا سزاي ايينه شكستن ان است؟
    آياما ايينه دوستان خود هستيم؟
    آيا خوبي ها و بدي هاي آنها رابدون غرض و بي كم و كاست به انها توضيح مي دهيم.

    آيا دوستان ما ايينه ما هستند.
    ايا انها ايردات ما را به ما مي گويند؟
    ايا باب نقد را براي انها باز كرده ايم؟
    ايا ما از نقد هاي انان مانند يك هديه ي نفيس استفاده مي كنيم.
    يا خداي نكرده با اولين انتقادتصميم مي گيريم تيشه به ريشه ي انان بزنيم؟

    نكته ي ديگر غرض هاست
    دقت كنيم گفتار ما به دور از غرض ها باشد.
    كاملا صادقانه انگونه كه خود از ديگران انتظار داريم.
    اين بيت را ببينيد:

    غرض ها تيره دارد دوستي را
    غرض ها را چرا از دل نرانيم


    ببخشيد كه من معلم اخلاق شدم ولي در باب اين غزل باز هم مي شه صحبت كرد.
    نظر شما

    پاسخحذف
  5. با سلام به دوستان
    "دوست دارم که دوست عیب مرا همچون آینه روبرو گوید نه چون شانه باهزارزبان پشت سررفته مو به مو گوید".
    چه جمله زیبائی را آقای شایگان نوشتند
    ولی آیا دیده اید تا حالا کسی شانه را بشکند ولی آینه ها خیلی زود میشکنند درست است که جنس آن هم نوعی شیشه است و امکان شکستن آن بیشتر است
    ولی همه آدمها معمولا " از واقعیت فرار میکنند چون واقعیت تلخ است .

    پاسخحذف
  6. سلام سلام سلام سلام:D
    خوبیید؟

    اولش که داشتم مطلب دایی رضا رو می خوندم یه چیزی تو ذهنم جرقه زد که بنویسم تو نظرات. بعد دیگه کل نظرات رو که تا پایین خوندم و اومدم که دست به کار شم یه چیزی بنویسم یادم رفت چی می خواستم بگم!


    آها یادم اومد×××!!!!

    یه تیکه از متن کتاب کویر دکتر شریعتی که وصف آسمون رو می کنه بسیار زیباست.

    اینها که نوشتم گزیده هاش هست! جمله هایی که من عاشقشونم. البته منظورم این نیست که اینها زیبا تر هستند. نه! تمام کلمات دکتر شریعتی زیباست اما اینها جملاتی بودند که من رو تحت تاثیر قرار داد.

    «شب کویر، این موجود زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی شناسند. آنچه می شناسند شب دیگریست؛ شبی که از بامداد آغاز می شود...»

    «آسمان کویر ، این نخلستان خاموش و پر مهتابی که هر گاه مشت خونین و بی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش می گیرم و نگاه های اسیرم را همچون پروانه های شوق در این مزرع سبز آن دوست شاعرم رها می کنم، ناله های گریه آلود آن روح دردمند و تنها را می شکنم. ناله های گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را که هم چون این شیعه ی گمنام و غریبش در کنار آن مدینه ی پلید و در قلب آن کویر بی فریاد، سر در حلقوم چاه می برد و می گریست. چه فاجعه ایست در آن لحظه که یک مرد می گرید!... چه فاجعه ای!...»

    «آن شب نیز ماه با تلالو پر شکوهش از راه رسید و گل های الماس شکفتند و قندیل زیبای پروین سر زد و آن جاده ی روشن و خیال انگیزی که گویی ، یک راست به ابدیت می پیوندد: «شاه راه علی» «راه مکه»! که بعد ها دبیرانم خندیدند که: نه جانم، «کهکشان»! و حال می فهمم که چه اسم زشتی! کهکشان یعنی از آنجا کاه می کشیده اند و این هم کاه هایی است که بر راه ریخته است! شگفتا که نگاه های لوکس مردم آسفالت نشین شهر ، آن را کهکشان می بیند و دهاتی های کاه کش کویر ، شاه راه علی! راه کعبه!راهی که علی از آن به کعبه می رود...»

    و...

    توصیفات شریعتی بی نظیر و زیباست.

    پاسخحذف
  7. امير حسين تصويري زيبا ازشب كوير و كهكشان از شريعتي نقل كرده بود.

    مولانا توشعري مي گه:
    اگه مي خواهي به همه ي ارزو هات برسي
    كافيه كه ترك ارزوها رو بكني اون موقع انها خودشون رو نثار تو خواهند كرد.اون وجود را در عدم مي بينه.
    يكي از ويژكي هاي كوير كم آبيه.
    تو كوير آب نيست.
    مولوي مي گه
    آب كم جو تشنگي آور بدست.

    پاسخحذف
  8. سلام سلام سلااام

    خوووووووووب دوباره اینجا حضور کم شد چراااا؟؟؟
    من تازه می خواستم یه نفر رو به جمعمون اضافه هم بکنم همه در رفتن! :D

    دایی رضا من آرزوم اینه که هیچ وقت بچه های گروه موسیقی دیزانی رو از دست ندم و تا عمر دارم با هم باشیم. چون تنها دوستای من بچه های گروه هستن و اگه اونا هم نباشن من دوست ِ دیگه ای ندارم چون به کس ِ دیگه ای نمی تونم اعتماد کنم.

    حالا می گماا ترک آرزو کنم یعنی بچه ها رو ترک کنم یا وبلاگ رو ؟:D


    راستییییی برنامه ی گرد همایی بعدی رو که هماهنگ قراره بکنهههه؟ بازم من و شاداب بشیم یا کسی ِ دیگه ای داوطلب بید؟

    پاسخحذف