خداوندا مرا آن ده که آن به!
سلام و صد سلام و هزار سلام.
چیه؟ تعجب کردید؟ امیر حسینم دیگه!
بله بله بله بله! کنکور تموم شد. امروز روز رهایی از بند بود! روزی که می تونی هر کاری دلت بخواد بکنی!
اما بذارید از کنکور بگم. امروز جلسه ی ما روبروی پارک ساعی (البته از طرف خیابون خالداسلامبولی!) کنار ِ دانشگاه علامه طباطبایی بود. مخروبه ای به نام دبیرستان جاویدان (حُر سابق!)
چیزی که قبل از کنکور توی مدرسه از همه بیشتر توجهم رو جلب کرده بود، روم به دیوار، دستشویی هاش (شما بخونید توالت هاش!) بود. از 5 تا دستشویی (=توالت) فقط یکیش کار می کرد! ما جماعت کنکوری هم که مخزن استرس بودیم و همش به دستشویی نیاز داشتیم، صفی طویل تشکیل داده بودیم که کار خودمون رو بکنیم!
اما از آغاز تا پایان فرایند امتحان ترجیه می دم چیزی نگم جز اینکه اینقدر گرم و دم کرده بود که من همه ی تنم خیس شده بود!
و اما یه نکته ی مهمی هم هست که باید بهش اشاره کنم. ببینید! از وقتی که آزمون تموم شده تا حالا حدودا هزار نفر بهم زنگ زدن و با شوق و ذوق و به حالتی هیجانی و تهاجمی (!) ازم پرسیدن :«خوب دادی؟؟؟؟؟؟!!!»
من از همینجا می خوام اعلام کنم که آخه برادر من! من هر چی تو چنته داشتم ریختم وسط! خوب و بدش به عملکرد بقیه ی داوطلبا بستگی داره! این سوال رو نپرسید! اصلا سعی کنید این سوال رو از هیچ کنکوری ای نپرسید چون واقعا نمی تونه جوابی بهش بده!
یه چیز دیگه هم خیلی احمقانست! اونم اینه که تو تلویزیون و سر جلسه و کلا همه جا می گن برای تمام داوطلبان کنکور آرزوی موفقیت می کنیم.
آخه! چطوری خدا آرزوت رو برآورده کنه؟ بابا آرزو می کنی منطقی باش! وقتی از 300 هزار نفر فقط 60 هزار نفر مجاز می شن آخه چطوری می شه تمام کنکوری ها موفق شن که تو برای همشون آرزوی موفقیت می کنی؟
و اما پایان بخش سخن امروز (بعد از خوابیدن هیجانات که از شیوه ی نوشتن و نگارشم هم پر واضح بود که چقدر هیجان زده هستم!)
من امروز تا جایی که تونستم و خونده بودم سوالا رو جواب دادم. الان که اینجا نشستم از عملکرد این یک سالم پیشمون نیستم و هر چی رتبم بشه با آغوش باز می پذیرمش! می خواد خوب شه می خواد بد شه!
مهم تر از کنکور و این حرفا اینه که تو زندگیت راهی رو بری که موفق باشی. حالا می خواد از جاده ی کنکور باشه یا از هر جاده ی دیگه ای! به قول خودم. برای موفقیت به تعداد آدمای روی زمین راه هست!
الان آرزوم این نیست که رتبه ی خوبی بیارم یا دانشگاه خفنی قبول شم. آرزوم اینه که «خداوندا مرا آن ده که آن به!»
قالب نامه!
به لطف و مرحمت مدیران و برنامه ریزان گوگل، برای سرویس بلاگر یه سیستم طراحی خیلی خیلی پیشرفته درست کردن که می شه باهاش کلی وبلاگ رو از این رو به اون رو کرد. (تغییرات رو که دیدید؟)
من هم همین امروز این کار رو کردم و یه دستی به سر و روی وبلاگ کشیدم.
البته بابت تاخیر در طراحی و آپلود قالب تابستانی عذر می خوام. امیدوارم قالب تابستونی جدیدمون باب میل و مورد پسند همه باشه. (همش تقصیر کنکور بود!)
و در پایان جهت خالی نبودن عریضه عکسی از یک ببعی ِ منحصر به فرد که در اثر کنکور دادن شوک زده شده رو براتون می ذارم! اون خانومه هم احتمالا دوست دخترشه داره بهش دلداری می ده!
سلام و صد سلام و هزار سلام.
چیه؟ تعجب کردید؟ امیر حسینم دیگه!
بله بله بله بله! کنکور تموم شد. امروز روز رهایی از بند بود! روزی که می تونی هر کاری دلت بخواد بکنی!
اما بذارید از کنکور بگم. امروز جلسه ی ما روبروی پارک ساعی (البته از طرف خیابون خالداسلامبولی!) کنار ِ دانشگاه علامه طباطبایی بود. مخروبه ای به نام دبیرستان جاویدان (حُر سابق!)
چیزی که قبل از کنکور توی مدرسه از همه بیشتر توجهم رو جلب کرده بود، روم به دیوار، دستشویی هاش (شما بخونید توالت هاش!) بود. از 5 تا دستشویی (=توالت) فقط یکیش کار می کرد! ما جماعت کنکوری هم که مخزن استرس بودیم و همش به دستشویی نیاز داشتیم، صفی طویل تشکیل داده بودیم که کار خودمون رو بکنیم!
اما از آغاز تا پایان فرایند امتحان ترجیه می دم چیزی نگم جز اینکه اینقدر گرم و دم کرده بود که من همه ی تنم خیس شده بود!
و اما یه نکته ی مهمی هم هست که باید بهش اشاره کنم. ببینید! از وقتی که آزمون تموم شده تا حالا حدودا هزار نفر بهم زنگ زدن و با شوق و ذوق و به حالتی هیجانی و تهاجمی (!) ازم پرسیدن :«خوب دادی؟؟؟؟؟؟!!!»
من از همینجا می خوام اعلام کنم که آخه برادر من! من هر چی تو چنته داشتم ریختم وسط! خوب و بدش به عملکرد بقیه ی داوطلبا بستگی داره! این سوال رو نپرسید! اصلا سعی کنید این سوال رو از هیچ کنکوری ای نپرسید چون واقعا نمی تونه جوابی بهش بده!
یه چیز دیگه هم خیلی احمقانست! اونم اینه که تو تلویزیون و سر جلسه و کلا همه جا می گن برای تمام داوطلبان کنکور آرزوی موفقیت می کنیم.
آخه! چطوری خدا آرزوت رو برآورده کنه؟ بابا آرزو می کنی منطقی باش! وقتی از 300 هزار نفر فقط 60 هزار نفر مجاز می شن آخه چطوری می شه تمام کنکوری ها موفق شن که تو برای همشون آرزوی موفقیت می کنی؟
و اما پایان بخش سخن امروز (بعد از خوابیدن هیجانات که از شیوه ی نوشتن و نگارشم هم پر واضح بود که چقدر هیجان زده هستم!)
من امروز تا جایی که تونستم و خونده بودم سوالا رو جواب دادم. الان که اینجا نشستم از عملکرد این یک سالم پیشمون نیستم و هر چی رتبم بشه با آغوش باز می پذیرمش! می خواد خوب شه می خواد بد شه!
مهم تر از کنکور و این حرفا اینه که تو زندگیت راهی رو بری که موفق باشی. حالا می خواد از جاده ی کنکور باشه یا از هر جاده ی دیگه ای! به قول خودم. برای موفقیت به تعداد آدمای روی زمین راه هست!
الان آرزوم این نیست که رتبه ی خوبی بیارم یا دانشگاه خفنی قبول شم. آرزوم اینه که «خداوندا مرا آن ده که آن به!»
قالب نامه!
به لطف و مرحمت مدیران و برنامه ریزان گوگل، برای سرویس بلاگر یه سیستم طراحی خیلی خیلی پیشرفته درست کردن که می شه باهاش کلی وبلاگ رو از این رو به اون رو کرد. (تغییرات رو که دیدید؟)
من هم همین امروز این کار رو کردم و یه دستی به سر و روی وبلاگ کشیدم.
البته بابت تاخیر در طراحی و آپلود قالب تابستانی عذر می خوام. امیدوارم قالب تابستونی جدیدمون باب میل و مورد پسند همه باشه. (همش تقصیر کنکور بود!)
و در پایان جهت خالی نبودن عریضه عکسی از یک ببعی ِ منحصر به فرد که در اثر کنکور دادن شوک زده شده رو براتون می ذارم! اون خانومه هم احتمالا دوست دخترشه داره بهش دلداری می ده!
با اینکه میگی نباید بپرسن که خوب دادیم یا نه کاملا موافقم منی که سر جلسه و قبلش حالم خوب بود وقتی فقط 3 نفر از من این سوالرو پرسیدند اشکم در اومد ولی ایمان دارم که اگه تلاش کرده باشیم هر چه پیش بیاد خیره
پاسخحذفاميرحسين خوب و مهربان سلام و خسته نباشي .
پاسخحذفدوست خوبم من اولين كنكوري را كه تا اين لحظه ديدم قبول شده تو هستي . چرا كه مي دانم زحمت كشيدي و و از همين حالا از كارت راضي هستي . و مهمتر اين مطلب مهم ( خداوندا به من آن ده كه آن به ) و واقعا برا همه تو زندگي يه راه موفقيت هست . و خيلي چيزا كه امروز ازت ياد گرفتم .
واقعاوبلاگتون قشنگ شده گرماي تابستان را مي شه توش احساس كرد و با مطالبتون گراماي جانتون .
امروز من هم يه كنكوري داشتم وقتي اونا رفتند ما با تعداي از خانواده ها داشتيم دق و دلي هامونا خالي مي كرديم و به نوعي توقع هاي تو دل مانده خودمون را از بچه ها مي خواستيم .
آقايي مي گفت پسرم طراح موتور ماشينه و اين اواخر برا زير دريايي در عمق 3500 متري موتوري تهيه كرده . و چند طرح هم برا ساخت هواپيما داده . در ضمن با فتو شاپ جراحي بيني هم مي كنه آقا باور نداري دماغ بنده را ببين به اين بزرگي ازش يه بيني قلمي ساخته كه نگو . بنده گفتم ببخشيد بيني شما مگه قبلا چقدر بوده . گفت بابا خدا خيرت بده اين كار را با كامپيوتر كرده. هر كي مياد عكسش را مي بينه و كيف مي كنه . اين بچه همش يه اشكالي داره كه الآن چند ساله تو كنكور قبول نمي شه . گفتم عزيزجان كنكوربه چه دردش مي خوره ، همون موتور زير دريايي رارا كه تو عنق 3500 متري طراحي كرده را ارائه بده بر جهان يه تحوله و اون قبول نكرد كه نكرد و گفت دروازه ترقي همينه كه ما كنارشيم . گفتم در پادگان امام حسين را ميگي گفت نه جانم در كنكور را ميگم . اگه مي بيني من موفقم برا اينه كه يه ضرب تو كنكور قبول شدم . گفتم : چه رشته ايي گفت راه و ساختمان . گفتم الآن چكار مي كني گفت در حال حاضر كارواش دارم .
به هر حال به تو و همه بچه ها خسته نباشيد مي گم و براتون آرزوي موفقيت .
سلام و درود بر جناب شترنگ عزیز.
پاسخحذفممنون از محبت و لطفی که نسبت به بنده دارید.
امیدوارم که فرود جان هم رتبه ی خوبی رو بیاره و حسابی از رتبه و دانشگاهش راضی باشه.
ما تو این یه سال در حد توانمون تلاشمون رو کردیم و دیگه دلیلی برای افسوس خوردن نیست!
من که امروز اینقدر خوشحالم که در پوست خودم نمی گنجم! می خوام بپرم با مغز برم تو سقف!
راستی آقای شترنگ حالا که سر ِ فرود هم خلوت شده ما ازش دعوت رسمی به عمل می آریم که بیاد و عضوی از ما بشه.
خوش می گذرهD:
719 روز دیگه تا کنکور من مونده :((
پاسخحذفخو شانس نیس که کاش منم مثل شما امسال می دادم تموم می شد.
خوب دادی؟؟؟؟؟؟!!
پاسخحذف