درس موسیقی
کلاس پنجم دبستان بودیم. مدتی از آغاز سال تحصیلی گذشته بود.یه روز آقای ناظم با یه خانم کوتاه قدوارد کلاس شدند.ناظم ، خانوم معلم را معرفی کرد.خانم معلم ،کفش پاشنه بلند و کت و دامن پوشیده بود وخیلی هم شیک پوش بود.آقای ناظم گفت : این خانوم معلم موسیقی شماست.موسیقی درس مهمی است واهمیتش کمتر از ریاضیات نیست. ناظم رفت وما با معلم موسقي تنها شديم . اون کمی از نت و آهنگ و غيره صحبت كرد از ما خواست تا به حرفهاش گوش بدیم تا در آينده در كنار درس نوازنده و موسیقي دان هم بشويم .
بچه هااز خانوم در خواست کردن هنرش را رو کنه و اگه سازی یا آوازی در کار هست به نمایش بذاره . معلم از كيف كوچكي كه همراه داشت يك ملوديكاي كوچك در آوردو به بچه ها نشان داد . با ديدن ساز همه دست زدند و هورا كشيدند . معلم هم از علاقه ي ما به ساز خوشحال شدو توضیح داد که موسيقي از دروس مهم درمدارس پيشرفته دنيا و زمينه ساز رشد فكري است.
بچه ها مشتاق نواختن ساز بودند واز خانم تقاضای اجرای آهنگهای در خواستی داشتند. خانم سازرا به دست گرفت. زير سازش يك دسته لاستيكي بود. دستش را رد كرد داخل اون و با دست ديگه شروع به اجرای سرودشاهنشاهی كرد.
شاهنشه ما زنده بادا....
همهمه بالا گرفت و با او شروع به خواندن كرديم سرود تمام شد. معلم از اجرای خودش و همكاري بچه ها خوشحال بود.هيچكس ساكت نبود و همه خواستاراجرای آهنگهای درخواستی بودند. كلاس كاملابهم ریخته بود و کنترل از دست خانوم معلم خارج شده بود بچه ها روی درخواست ترانه ي آمنه متحد شدند وبا صدای بلند در خواست مي كردند.آمنه!آمنه.
خانم معلم اکراه داشت. بچه ها هم که دیدند خانم اجرا نمی کنه همه با هم دم دم گرفتند.
آمنه!آمنه چشم تو جام شراب منه!
اين آهنگ تمام شد.
آهنگ بعدی را شروع کردندو همه با هم می خوندند.
لب كارون چه گل بارون
خوشه وقتی که می شینن دل دارون
کلاس دیگه کاملا از کنترل خارج شده بود.
يهو در كلاس باز و ناظم با خشم وارد شد وبا چوبش همه رو تهديد كرد و به خانم معلم پريد و گفت: چه خبره! اینجا كلاسه يا كاباره ؟
همه ساكت شدند و خانم معلم گفت: من ديگه به اينا درس نمي دم این آتيش پاره ها دارن به من درس مي دند .
تو کلاسهای دیگه هم وضع بهتر از کلاس ما نبود.
هر روز از يك كلاس سرو صداي ترانه بلند مي شد و اون كلاس رو تعطیل می کردن و به حياط مي فرستادن.مدير به اداره رفته بود و در خواست لغو كلاس موسيقي را داده بود.
ديگه خانم معلم سر كلاس نيامد . دل ما براش تنگ می شد . همه موسيقي را دوست داشتند ولي چون يكباره در وسط سال كلاس را گذاشتند و ما از خوشحالي تمام اشتياق به موسيقي را يكباره بيرون ريختيم و از اون محروم شديم .
مدتی این مثنوی تاخیر شد.....
پاسخحذفبا سلام و درود خدمت جناب شترنگ
دیروز بر حسب اتفاق از جلوی مدرسه روزبه رد شدم
چند لحظه اونجا وایسادم و به در دیوار اونجا نگاه کردم. همه ی ماجراهای پرچم و چکش و آتش سوزی و.... مثل فیلم سینمایی از جلوی نظرم رد شد. چون این داستانها رو زیاد مرور کردم.خودم رو تو همه ی صحنه ها حاضر و ناظر می بینم.
***
اما این داستان هم خیلی جالب بود.
یه ملغمه ای از یه مدیریت احمقانه در یه جامعه ی اشفته با یه مدرنیته ی مسخره که تصمیم می گیره به یه مشت بچه ی فقیر تو یه مدرسه جنوب شهر رو که نون ندارن بخورن درس موسیقی یاد بده. اون هم با مسخرگی تمام که شما به زیبایی به تصویر کشیدین.
یه روز هم هر گونه آموزش موسیقی به بچه هاحروم محسوب می شه و کناه کبیره!
بیچاره موسیقی!
پاسخحذفسلام خدمت همه ي دوستان خوبم
پاسخحذفمن ديشب هر كاري كردم نتونستم تو پست قبلي كامت بنويسم . اينا جدي مي گم اين كي برد كار نميكرد ولي تو وب هاي ديگه اينجور نبود .
من خودم فكر مي كنم از نوشته ي زيباي امير حسين كپ كرده بود .
امير حسين خوب از اينكه يك تنه به وب زدي سپاسگزارم ولي باقي دوستان چطور .
مطلب تابستون در قالب يك انشا واقعا زيبا بود و منا ياد ابتداي تعطيلات تابستاني خود انداخت كه متاسفانه تا مي خواستم سروع كنم تمام مي شد و امان از روز اول مدرسه
از سركار خانم شايگان با آن كامت گرم سپاسگزارم .
نمي دونم شما ايجا از كجا گل تهيه مي كنيد به من هم ياد بدهيد و جاي گل بپذيريد .
گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل گل
ziba be sokhreh mikeshid
پاسخحذفواقعا زیبا بود. آقای شترنگ شما واقعا کلی خاطره های قشنگ دارید که فکر کنم اگه همش رو مکتوب کنید از تاریخ طبری هم قطور تر بشه! من واقعا عاشق خاطره های شما هستم. راستش رو بخواید وقتی خودتون تعریف می کنید جذابتر هم می شه.
پاسخحذفدایی رضا تو پست قبلی کامنت گذاشته بود و از اثرات فوتبال و اینها گفته بود. حقیقتش منم دقیقا دچاره همین مشکل دایی رضا شدم و اون انشا رو نوشتم. البته من یه کمم مغزم پخته شده تو این گرما. :دی
امسال جام جهانی خیلی توپ بود. هرچند این اختاپوس بی کار چون نتایج آخر رو تعیین می کرد یه کم از جذابیت بازی کم می شد. اما بازی امسال خیلی تکنیکی و حساب شده بود. (البته من هنوز از فوتبال خوشم نمی آد!)
من پیشنهاد دارم.
کی موافقه بریم ددر؟؟؟؟؟
هر کی موافقه دستا بالا بالا باااالا بااالااا